يادداشت ها و نظرات
در پاسخ به یادداشت جناب آقای دکتر معدنی برای شاگردان تنهایی




دکتر امير عظيمی 

از زمانی که آموزش کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی را در یکی از دانشگاه‌های تهران آغاز کردم، مسئله‌ی مهمی که پیوسته ذهن مرا درگیر خود ساخته بود، این است که چرا بسیاری از اساتيد و دانشجویان رشته‌ی جامعه‌شناسی در کنار آموزش‌های عمومی اصول، مبانی و حوزه‌های گوناگون جامعه‌شناسی با اتکای صرف بر رویکردهای عمومی در ایران، در مقاطع تخصصی‌تر این رشته کنش‌ها و فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی خود را حول یک پارادایم نظری خاص متمرکز نساخته‌اند. دیگر این که چرا اساتید به‌اصطلاح منتقد، پیرو هیچ پارادایمی نیستند در حالی که جامعه‌شناسان بزرگ هر کدام پیرو پارادایمی خاص در حوزه‌ی جامعه‌شناسی‌ بوده‌اند؟ در مسیر ادامه‌ی تحصيل رشته‌ی جامعه‌شناسی‌ در مقطع دکتری با گرایش فرهنگی هم‌چنان در جست‌وجوی پاسخ به مسائل یاد شده بودم که در كلاس‌های آموزشی مقطع دكتری با استاد دکتر ح.ا. تنهایی آشنا شدم و به‌تدریج که با ایشان و برخی دانشجویان وی در کلاس‌های درس و نشست‌های عمومی و تخصصی در انجمن‌ها، گروه‌ها و نشست‌های تخصصی مجازی و واقعی مشارکت داشتم متوجه این نکته مهم شدم که فضای آموزشی و فکری آن‌ها بسیار متفاوت و متمايز از سایر کلاس‌ها و فضاهای آموزشی در دانشگاه بود. البته مدت‌ها پیش از دوره‌ی دکتری، علاقه و ضرورت فعالیت و کنش پارادایمی را به طور مقدماتی و ساده در برخی فضاها و کلاس‌های آموزش جامعه‌شناسی‌ در دانشگاه را احساس کرده بودم، اما به‌تدريج طی کلاس‌های آموزشی دکتری و هم‌زمان در بسیاری از گردهمایی‌های علمی دانشجویی متوجه شدم که به‌تدریج درحال ورود به میدان فکری و پارادايمی در اين رشته هستم که گویی این فضای فکری جزء علاقه‌مندی و حلقه‌ی گم گمشده‌ی من در این رشته بوده است. بنابراین با کنش مداوم در فضاهای واقعی و مجازی سطح آموزشی و علمی خودم را به این فضاهای فکری و پارادايمی با هم‌افزایی و هم‌كنشی سایر دانش‌آموختگان و دانشجویان مقطع دکتری استاد تنهایی نزديک كردم تاحدی كه در انتخاب موضوع رساله‌ام از رهنمودهای علمی و فکری ایشان بهره‌ی زيادی بردم و در ادامه‌ی این مسیر، رساله‌ی دكترايم را نيز با راهنمايي ايشان با درجه عالی به اتمام رساندم. اين آشنايي تنها به كلاس‌های درس و دانشگاه خلاصه نگرديد به لحاظ گرايش فكری و علاقه زيادم به کنش در حوزه‌ی پارادايم جامعه‌شناسي تفسيری شيكاگوی ايرانی، تاكنون به همكاری‌های خود با موسس و پایه‌گذار پارادايم جامعه‌شناسی تفسيری شيكاگوی ايرانی در محافل و انجمن‌های علمی و تخصصی و حضور در دوره‌ها و پژوهش‌های فرود به زمين ادامه داده‌ام. ناگفته نماند عمده‌ی علاقه‌مندی‌ها و مهارت‌های تخصصی و پاردايمی من و تجربه‌ام در بكارگيری روش‌های كيفی پژوهش در برابر تسلط روش‌های كمی و پوزيتيوستی در دانشگاه‌های ايران، حاصل هم‌افزايی، هم‌كنشی و آشنايی با ح.ا. تنهايي و ساير همكاران دانشجوی اين پارادايم، می‌باشد.
همچنين در نوشتار حاضر به لحاظ تعهد پارادايمی و علمی، بر خود لازم ديدم در برابر هجمه‌ها و كژانديشی‌ها در فضاهای فكری اين حوزه از سوی برخی از كنشگران حوزه‌ی جامعه‌شناسی ايران كه از سطح سوادپارايمی كه لازمه‌ی هر كار علمی، نظری و فكری در حوزه‌ی جامعه‌شناسی است، برخوردار نبوده و همچنان خود را مدعی دانشمندی و صاحب‌نظری یکه‌تاز در اين حوزه می‌دانند، سكوت را جايز ندانسته و با بهره‌گيری از آموزه‌های پارادایمی جامعه‌شناسی تفسيری پرگمتيستی برچسب‌زنی‌های ناروا و دور از شأن و انصاف به يكی از اساتيد جامعه‌شناسی در ايران، و هم‌چنین "مريد خطاب كردن" دانشجويان عاشق، كوشا، صبور، بی‌منت و كنشگران فعال حوزه‌ی پارادايم جامعه‌شناسی تفسيری شيكاگوی ايرانی را به شدت نكوهش كرده و با فروتنی، صبر و متانت كه از مشخصه‌های مهم يك كنشگر جامعه‌شناسی است، که آن‌را پیشه‌ی خود ساخته، داوری در اين باره را بر عهده‌ی انديشمندان و كنشگران منصف، آگاه و فعال حوزه‌ی جامعه‌شناسی ايران واگذار می‌نمایم. 
در پايان، لازم می‌دانم مختصری نیز جهت تاكيد و يادآوری بيشتر بر اصول و مفاهیم پاردایمی و فراپارادایمی برای اطلاع رسانی و ترويج بيشتر آن در بين برخی از كنشگران جامعه‌شناسی كه به مرزبندی بين فعاليت‌های علمی و نظری پارادايمی و غيرپارادايمی قائل نبوده و با موضع‌گيری‌های غيرمنصفانه، شخصی و روان‌شناختی به همراه كنش نانمادی خود موجب بروز پيش‌داوری‌های ناروا در بين همكاران در حوزه‌ی جامعه‌شناسی ايران شده‌اند، به شرح زير ارائه نمایم، شايد كه راهگشا گردد:

برخی مفاهیم و اصول موضوعه در علم جامعه‌شناسی نشانگر گرایش‌های نظری یا دستگاه نظری جامعه‌شناسان است که به آن مفاهیم پارادایمی گفته می‌شود. اما مفاهیم دیگری نیز وجود دارند که در میان نظریه‌پردازان هر رشته از جامعه‌شناسی‌ مشترک هستند و تمام جامعه‌شناسان به آن باور دارند. این مفاهیم که به آن‌ها مفاهیم فراپارادایمی یا فرامکتبی گفته می‌شود، نشان‌دهنده‌ی وجه تشابه جامعه‌شناسان در برابر سایر علوم است و جداکننده‌ی یک رشته از سایر رشته‌ها است. بنابراین هر رشته‌ی علمی شامل اصول، مفاهیم و قواعدی است که بر اساس آن تعریف می‌شود که دو دسته است: دسته‌ی نخست، شامل اصول پایه‌ای رشته‌ای است که اساس فراپارادایمی هر رشته را تشکیل می‌دهد و به قلمرو تعریف آن رشته از واقعیت بر می‌گردد. دسته‌ی دوم، مفاهیم و مفروضات مسلم یا اصول موضوعه که پارادایمی یا مکتبی هستند، پایه‌ها و شالوده‌های پارادایمی را به وجود می‌آورند و نشان‌دهنده‌ی سلایق، گرایشات فکری و جهان‌بینی نظریه‌پردازان و اندیشمندان آن حوزه می‌باشند. اصول فراپارادايمی جامعه‌شناسی شامل: اصل راه‌ها و اهداف، اصل تفكيک‌يافتگی، اصل هم‌فراخوانی، اصل فرصت‌های زندگی و سبک زندگی است. مفاهيم منتج از اصول فراپارادايمی عبارتنداز: ساخت، كاركرد، نظم، ديالكتيک، و تضاد كه در حوزه‌ی فراپارادایمی، هريك از آن‌ها تعريف و شرح خاص خود را دارد. (ح.ا.تنهایی، ۱۴۰۲، جامعه‌شناسی نظری، چاپ هفتم، فصول ۴ و ۵)، (ح.ا تنهایی، دکتر مریم حسینیفر و دکتر پورآذر، ۱۴۰۰، جامعه‌شناسی، مبانی، اصول ومفاهیم، چاپ اول، ص. ۴)

#ح_ا_تنهایی
#جامعه‌شناسی_تفسیری
#جامعه‌شناسی_نظری
#جامعه‌شناسی_درمانی
#جامعه‌شناسی_شیکاگویی 
#سعید_معدنی
#برچسب_زنی
 

تاريخ: 1402/12/24
نویسنده: مدیریت سایت
تعداد نظر: 0
مشاهده نظرات

نظرات کاربران

افزودن ديدگاه

ارتباط مستقيم با دکتر تنهایی

همراه: 09126974435

پست الکترونیک: hatanhai121@gmail.com

صفحه نخست | زندگینامه | یادداشت ها و نظرات | فعالیتهای علمی | ارتباط با مخاطبان | گالری تصاویر

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر حسین ابوالحسن تنهایی است.